۱۳۸۹ دی ۱۰, جمعه

سردار جعفری : قربون اون دستت ( برای ما هم عقده شده بود )

در ادامه افشاگری های موسسه ویکی لیکس از اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا آمده است "فرمانده سپاه پاسداران در جریان حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، محمود احمدی نژاد را از مسببین ایجاد بحران در کشور دانسته و به گوش وی سیلی نواخته است."

البته دستی که سالها با همت و باکری در یک جبهه جنگیده باشه اگر چه امروز در سپاه فرمانده باشه گاهی اوقات به اصل خودش باز میگرده

۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه

مدرسه‌ای با نیمکتی از كلوخ ! + تصاویر ( و انتقال حق این بیچارگان به لبنان )

به نقل از سایت تابناک :
این دانش آموزان در سرمای زمستان و گرمای تابستان بی سرپناه هستند و می طلبد خیرین مدرسه ساز وارد گود شوند و با ساختن مدرسه برای این روستا هم خیر دنیا و آخرت را ببرند و هم کاری کنند که حرف میزنشینان “دو ” نشود!
از یک طرف پشت میزنشینان در مصاحبه های بلندبالا دم از تجهیز روستاهای بالای ۲۰ خانوار می زنند و می گویند هیچ روستایی در کشور بدون مدرسه نیست و از طرف دیگر روستاهایی را وجود دارند که هم جمعیت آن بالای ۲۰ خانوار است و هم بدون مدرسه و سرپناهند !

روزنامه فرهنگ جنوب نوشت، مصداق این تناقض ادعاها روستای دشت لیر از توابع اندیکاست که ۳۰ دانش آموز آن به جای نشستن بر میز و نیمکت بر سنگ و کلوخ می نشینند و زیر آسمان آبی تلمذ می کنند!
این دانش آموزان در سرمای زمستان و گرمای تابستان بی سرپناه هستند و می طلبد خیرین مدرسه ساز وارد گود شوند و با ساختن مدرسه برای این روستا هم خیر دنیا و آخرت را ببرند و هم کاری کنند که حرف میزنشینان “دو ” نشود!

از یک طرف پشت میزنشینان در مصاحبه های بلندبالا دم از تجهیز روستاهای بالای ۲۰ خانوار می زنند و می گویند هیچ روستایی در کشور بدون مدرسه نیست و از طرف دیگر روستاهایی را وجود دارند که هم جمعیت آن بالای ۲۰ خانوار است و هم بدون مدرسه و سرپناهند !

روزنامه فرهنگ جنوب نوشت، مصداق این تناقض ادعاها روستای دشت لیر از توابع اندیکاست که ۳۰ دانش آموز آن به جای نشستن بر میز و نیمکت بر سنگ و کلوخ می نشینند و زیر آسمان آبی تلمذ می کنند!

این دانش آموزان در سرمای زمستان و گرمای تابستان بی سرپناه هستند و می طلبد خیرین  مدرسه ساز وارد گود شوند و با ساختن مدرسه برای این روستا هم خیر دنیا و آخرت را ببرند و هم کاری کنند که حرف میزنشینان "دو ” نشود!

در این زمینه حامد عبداللهی دهیار این منطقه گفت: مسئولان از این وضعیت باخبرند اما تاکنون فقط قول و وعده از آنها شنیده ایم و در عمل کوششی برای احداث مدرسه نشده است.
وی افزود: با توجه به اینکه این روستا هر ساله مورد بازدید گردشگران از سراسر کشور قرار می گیرد شایسته نیست دانش آموزان با این وضعیت به تحصیل ادامه بدهند

۱۳۸۹ دی ۴, شنبه

واقعیت آنچه در سنگال بر منوچهر متکی گذشت و چرا غیر اسلامی بود


منوچهر متکی وزیر امور خارجه سابق کشورمان با تمهیدات وزارت امور خارجه و با برگذاری مراسم بدرقه راهی سنگال میشود و در  فرودگاه سنگال مورد استقبال رسمی دولت سنگال قرار میگیرد .پس از سان دیدن گروه استقبال از وزیر امور خارجه کشورمان  چند بنز ضد گلوله  به همراه  هیئت همراه راهی دفتر ریاست جمهوری کشور سنگال میگردد . دولت سنگال  که قدم منوچهر متکی را به کشورهای گرسنه آفریقایی خوش یمن دیده است .چه آرزوها که در سر ندارد  زیرا منوچ را به شکل دلارهای سرازیر شده از ایران به کشورش متصور کرده بود به گرمی از منوچ ما پذیرایی ناهار و کلی هزینه بابت  پذیرایی از منوچهر خان را متقبل شده است .پس از ناهار که رئیس جمهور با منوچ خودمان در حال صحبت کردن بر سر قراردادهای یک طرفه همچون سایر قراردادهای کشورهای گرسنه آفریقایی که از پول ملت ایران به نان و نوایی میرسند در حال مذاکره بوده که ناگهان پیش خدمت مخصوص کاغذی را به دست رییس جمهور سنگال میدهد .ناگهان رنگ رئیس جمهوری قرمز میشود و شما خودتان قرمزی رنگ یک سیاه پوست را متصور شوید . رئیس جمهور که هزینه پذیرایی را قرض گرفته تا پس از تیغ زدن منوچ آنرا باز پس دهد تمام هزینه ها را بر باد رفته میبیند و به منوچ پوزخندی میزند و دستور میدهد که منوچ  برای جبران هزینه ناهار وپذیرایی در آشپزخانه کاخ ریاست جمهوری به مدت دو شبانه روز ظرفها را بشوید .به گزارش واحد مرکزی خبر دو عدد از النگوهای منوچ که در نشست ژنو در اثر کف زدن منوچهر سالم مانده بود در این آشپزخانه شکسته است . لذا بعد از اتمام شستشوی ظرفها منوچهر را با یک تاکسی  تلفنی به فرودگاه سنگال می فرستند تا به تهران باز گردد و نظر به اینکه دیگر از هواپیمای اختصاصی خبری نبوده و منوچ هم بلیط نداشته خلبان ایران ایر که دلش برای منوچ سوخته بود منوچهر را بر بوفه هواپیما سوار و به تهران باز میگرداند . آخرین خبر دریافتی اینکه منوچهر کرایه تاکسی برگشت از فرودگاه امام به منزل را نداشته است و اطلاع دقیقی از چگونگی برگشتش به منزل وجود ندارد  .لذا به این دلیل بود که  منوچهر این کار احمدی نژاد را غیر اسلامی دانست .وگرنه عزل یک وزیر با این فضاحت غیر سیاسی است نه غیر اسلامی .

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

استمداد کمک از وکلای ثبت شرکتها. باشد که کمک شما باعث لبخند بر لبان پیرمردی 50 ساله باشد که اشکهایش را در مقابل من پنهان میکرد


دوستی از ایزان این مطلب را فرستاد ه در بخش نظرات منهم برای کمک منتشر کردم ببینیم غیرت ایرانی چطوریه :                                                                                                  
دیروز کاری داشتم در ثبت شرکتهای تهران، که ناگهان  افسردگی و درماندگی فردی که آنجا نشسته بود توجهم را جلب کرد و این دل لامصب ما که بلافاصله حس انسان دوستیش گل میکنه نتوانست جلوی خودش را بگیره . لذا هینطور که روی صندلی بغلش نشستم متوجه اشکهای مرد 50 ساله شدم . گفت در سال 78 کارمند یک شرکت بخش خصوصی بوده و مدیران آن شرکت که کسی  را برای مدیر عامل نداشتن او را بعنوان مدیر عامل  خارج از شرکا انتخاب و بدون هیچ حق امضا ی اسناد و حتی نامه ها فقط تحت نام مدیر عامل نامش در  روزنامه رسمی آمده است و در آگهی دقیقا این جمله قید گردیده بود : مدیر عامل خارج از شرکا و امضای اسناد و اوراق و نامه های اداری    تماما با رءیس هیئت مدیره همراه با مهر شرکت می باشد . از قضا چون دو سال مدیرعاملی  این شخص هم منقضی شده بوده دیگه کسی در آن شرکت بعنوان مدیر عامل انتخاب نشده بود .و حالا 8 سال از قضیه گذشته است و آن شرکت به تامین اجتماعی و دارایی و بانک بدهکار شده است و در اثر استعلام از ثبت شرکتها نام وی را بعنوان مدیر عامل معرفی و جلب این بدبخت صادر شده است . اساسا سوال این است                                                           
 1- مگر بدهی بخش خصوصی(سهامی خاص ) به نسبت سهام هر شریک نمی باشد پس چرا ثبت شرکتها مدیرعامل بدون حق امضا را معرفی نموده است نه سهامداران                                                                                                                                             
2- وقتی در اختیارات مدیر عامل اساسا حق امضا وجود ندارد چرا ثبت شرکتها اقدام به معرفی صاحب امضا که سهامدار اصلی است ننموده است
3- بهترین راه برای اینکه این بدبخت که از مال دنیا یک کت درست حسابی هم نداشت باید چه کند که دیگر برایش ثبت شرکتها مشتری نفرستد  
خواهشا پیشنهاد وکیل ندید که من خودم خواستم براش کاری بکنم و گفتم اگه تا یک میلیون هم هزینه داشت توی فامیل جمع میکنیم /دیدم وکیله گفت  5میلیون تومن

باشد که کمک شما باعث لبخند  بر لبان پیرمردی 50 ساله باشد که اشکهایش را در مقابل من پنهان میکرد      

۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

آقای احمدی نژاد! دیگر به ستوه آمده ایم، لطفا بمب اتم تان را ،در تهران آزمایش کنید شاید راحت شویم .

صبح امروز بارنامه ای  که تا دیروز 200 هزار تومان پرداخت میکردم ،را 500هزار تومان پرداخت نمودم.و بر سر آن با راننده  انواع و اقسام  بد و بیراه ها را شنیدم  البته که راننده بی تقصیر بودو من هم . لذا    آقای احمدی نژاد یا  بمب اتمی  را که برای ساخت آن  رودر روی دنیا قرار گرفتید و نتیجه آن روزگاری به سیاهی امروز را برایمان به ارمغان آورد را در تهران آزمایش کنید و نتیجه کارتان راجشن  بگیرید و یا تیر خلاص را به مغزهایمان شلیک کنید که اینبار دیگر جانمان به لب رسیده است . البته که شما هنر آزمودن هر دو راه را دارید .

۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه

ای آنانی که در عزای سبزپوشان کربلامیگریید، در عزای سبز پوشان ملک ری چه کردید ؟

به ایام محرم که مینگرم ، میبینم همه جا سیاهپوش است ،همه در حال تکا پو برای چه هستند ؟برای عزای حسین مظلوم است که همه به خروش آمده اند؟ .آری حسین مظلوم بود ،او را در 1400 سال پیش در صحرای کربلا به قتل رساندند و من هم بر قاتلش لعنت می فرستم .اساسا آرزو میکردم ای کاش واژه ای به نام قتل در زندگی روزمره ما وجود نداشت . ولی از این مردم در تعجبم .زیرا در عزای حسین، من هم غمگینم ولی انتقام حسین را فردی به نام مختار از قاتلان و ظالمان گرفته است .ولی علاوه بر حسین مظلومانی را میشناسم که از حسین مظلوم تر بودند ،ولی کسی صدای وا اسلاما را از این جماعت حامی مظلوم نشنید . آری اگر حسین در 1400سال قبل کشته شد ،در یک سال قبل در ایران تعدادی از هموطنانمان از جمله ندا و سهراب مظلومانه به خاک و خون کشیده شدند .اگر حسین از قوم عرب بود نداها و سهرابهای ایران زمین هموطن ما بودند . اگر کشته شدگان صحرای کربلا72 تن بودند ، بدانید کشته شدگان ملک ری بیش از 73 تن بودند .اگر حسین را بعد از مرگ ، بزرگ داشتند ندا وسهراب ما را به انواع و اقسام اتهام ها و افتراها راندند .
لذا  آنان که بعد از صحرای کربلا رخت عزا میپوشند و در کوچه و خیابان بر سر و صورت میزنند و فریاد وا اسلاما و وا مصیبتا سر میدهند ،در زمان به خاک و خون کشیده شدن هموطنانشان چشم ها را بستند و به پس  خانه هایشان خزیدند . حال آنها بگویند کدام یک از این دو مظلومترند؟ .پس رختهای عزایتان کجاست ؟. اصلا این مظلومان حال حاضر را میشناسید ؟. می دانم که نه .
زیرا خوب میدانم اگر حادثه کربلا در حال حاضر واقع میشد، قطعا شما در صف یزیدیان بودید وگرنه ،مظلومان زمان خود را رها نمیکردید . باشد که مختاری در قرن حاضر پیدا شود و داد مظلومان ملک ری را از ظالمان زمان باز ستاند .

۱۳۸۹ آذر ۱۷, چهارشنبه

وصیت نامه بسیار زیبای وحشی بافقی به زبان شعر



" روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد




مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهید




بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
پـیــر میخانه بخواند غــزلــی از حــــافـــظ




جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
شاهدی رقص کند جمله شما کـــف بزنید




روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
اندرون دل مــن یک قـلمه تـاک زنـیـــــــد




روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از این دار برفــــت"ء







 




Reply Reply All Forward Forward

۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

شرح وظایف پلیس ایران : گرفتن جان با چاقو در خیابان آزاد ولی گرفتن حق در خیابان را با گلوله پاسخ دهید

به آنان که هر روز در رسانه ملی  در حال خط ونشان کشیدن برای مردم خودشان هستند توصیه میکنیم لطفا سری به دفترچه  شرح وظایف پلیس بزنید زیرا با توجه به جنایت میدان کاج که قاتل با سلاح سرد مقتول را زخمی کرده بود و در بالای سرش حضور داشت تا جان بدهد پلیس نیز در صحنه بود و هیچ عکس العملی از خود نشان نداد و به احترام قاتل تا پایان جان دادن مقتول با قاتل مماشات نمود  فکر کردیم شاید آن پلیس شرح وظایف خود را نمیدانسته و یا اینکه تنها آن پلیس  بوده که کوتاهی کرده است ولی با مشاهده این کلیپ که ظاهرا در کرج اتفاق افتاده وقتی میبینم که در این صحنه نیز پلیس به محض دیدین جنازه از ترس و یا  بر اساس شرح وظایف دنده عقب میرود که حتی صحنه را نبیند  بنده احساس میکنم کسی که متن شرح وظایف نیروی انتظامی را تایپ می کرده است  در اثر اشتباه تایپی شرح وظایف پلیس را وارونه  تایپ نموده است .لذا با جناب آقایان رادان و احمدی مقدم توصیه میشود سری به  شرح وظایف پلیس بزنند قطعا اشتباه تایپی وجود دارد لطفا اصلاح نمایید . لذا متن شرح وظایف که به اشتباه تایپ گردیده بدین شرح است پلیس موظف است چنانچه کسی با سلاح سرد فردی را مجروح نمود با قاتل مماشات نماید تا مجروح به جان به جان آفرین تسلیم نماید. و چنانچه فردی برای گرفتن حق خود به صورت مسالمت آمیز و در سکوت مطلق به خیابان آمد پلیس موظف است با گارد ویژه و انواع و اقسام سلاح گرم از جمله  گازهای سمی شامل : اشک آور فلفل و هرچیزی که دم دستش بود و همچنین انواع سلاح های شلیک کننده از جمله کلاشینکف روسی و  ژ3 و یوزی و ترجیحا سلاح ساخت چین به ملت هموطن خود شلیک و  بازماندگان را به کهریزک منتقل نماید تا چنانچه احتمالا تعدادی در صحنه تظاهرات مسالمت آمیز زنده مانده بودند در کهریزک و به قول آقای رادان کهریزکی شوند . ( برای دیدین کلیپ  صحنه قتل روی تیتر کلیلک کنید)

۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

در جام جهانی ۲۰۲۲ قطر مبادا خلیج فارس ما را به نام دیگری به دنیا معرفی کنند.

 در حالی که به ایرانی بودنم مفتخر بودم و سراسر وجودم از اینکه در سرزمین آرش متولد گشته و کورش که ندای آزادی بسیاری از مردم در 2500 سال پیش بود پادشاه سرزمن من بوده است میبالیدم و به هوش سر شار ایرانیان واینکه  نزدیک به نصف کارشناسان رده بالای ناسا ایرانی هستند  به دنیا فخر می فروختم و اصلا به این فکر نبودم که در حال حاضر در چنگال دژخیمانی گرفتارم که نه تنها در زمینه فرهنگ و اندیشه بلکه در زمینه ورزش نیز ما را در حد مفلس ترین کشور های جهان تنزل داده که ناگهان چشمم به خبری در بی بی سی افتاد که با خطی درشت نوشته بود : قطر میزبان 2022 جام جهانی گردید چشمانم سیاه و دنیا به دور سرم چرخید و تمام افتخارات گذشته را فراموش کردم که ناگهان نجوایی در گوشم گفت .ایرانی بی غیرت که در زیر یوغ جمهوری آخوندیسم متحمل بزرگترین اهانتها به فرهنگ و اندیشه ات  هستی : بودم بودم حساب نیست هستم هستم حساب است .  تکانی  به خود بده .!لذا بعد از آن این سوال در ذهن  به گردش درآمد که در جام جهانی 2022 با توجه به اینکه هدایت تبلیغات و معرفی اماکن منطقه در دست دولت قطر است مبادا خلیج فارس ما را به نام دیگری به دنیا معرفی کنند.

۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

خانم سحر خیزان : قاتل واقعی، لاله و شهلا و افکار عمومی را فدای شهوترانی حیوانی خود نمود و تو از قاتل دخترت تقدیرکردی !

                                                              
روی کلامم به مادر لاله سحر خیزان است تو را به روح دخترت قسم دادیم .تو را به احساس مادرانه ات سوگند یاد نمودیم
و از تو خواستیم که اگر حتی در بد بینانه ترین حالت ممکن که شهلا گناهکارباشد  او را ببخشی و تو شاید احساسی، باز
هم جغد شوم مرگ را سیراب نمودی. خانم  سحر خیزان این جغد شوم سالهاست که بر بام ایران ما بانگ مرگ را تا انتهای
حریم انسانیت فریاد میزند و بدان که تو نیزبه همراه  این موجود شوم آهنگ نابودی را زمزمه کردی .در  چند خط
درخواست قبلی به تو یاد آور شدم که مبادا شهلا بی گناه باشد . حال تو بی گناهی را اعدام نموده ای و قاتلش در چند
قدمی تو جغد گونه بر تو پوزخند می زند . اساسا داماد جنابعالی می تواند پاسخ دهد در زندگی مشترک لاله مظلوم و
ناصر خان نقش شهلا چه بود .؟ چه کسی  احساسات زنانه شهلا را به ملعبه گرفت؟ و او را بر زندگی لاله مستولی کرد؟.
آری خانم سحر خیزان قاتل واقعی که در یک قدمی تو به ما ریشخند می زند جان لاله و شهلا و زندگی تو و جامعه ما را
فدای شهوترانی  خود نمود و تو از قاتل تقدیر نمودی . پس تا آخر عمر در کنار قاتل واقعی دخترت بمان و فرزندی را
که در نو جوانی صندلی از زیر پای انسانی می کشد تا جانی را بستاند را تربیت کن .اگر چه تو به او درس گرفتن جان
و  انتقام را آموختی نه لذت  گذشت و بزرگواری را و لاله تو زینب وار در آن جهان فریاد میکشید که او قاتل نیست و ما
هرگز  صدای زجه و در خواست بخشش او را  نشنیدیم زیر قطعا اگر لاله زنده بود شوهرش را مقصر میدانست که به او و
دو فرزندش خیانت نموده است نه لاله را که یک مرد احساسات و زندگیش را به ملعبه گرفته بود .     .                                                                                                                        
                                                    

مادر لاله سحر خیزان : بخشیدن اینچنین، فقط در توان مادران است .پس مادرانه ببخش !

 به نام آنکه انسان را آفرید و هدیه گذشت و بخشش را در وجودش با امانت نهاد . مادر گرامی لاله : نمی دانم با چه کلماتی خواسته ام را برایت بگویم .می دانم با هر کلمه ای که شروع  نمایم پیش از من افراد دیگری با تو در میان نهاده اند و با هر بار خواست صحنه دهشتناک مرگ فرزندت را در پیش چشمانت خواهی دید و من برای کسی پا را در میان گذاشته ام که در زندگی عملی بس زشت و پلید را مرتکب شده است و شاید هم او نشده باشد . نمی خواهم در مورد زشتی کار او صحبتی بنمایم که ژرفای زشتی  کار او را فقط تو با تمام وجود احساس نموده ای و بس . ولی من با تو صحبت دیگری دارم وآن این است که ما  انسانهای بر دار بسیار دیده ایم .ما جسد های  که سنگسار شده اند را بی شمار دیده ایم دیگر کمتر صبحی است که خبر مرگ انسانی را نشنویم .مادرم مبادا بی گناهی بر دار رود و گناهکاری که برای حس حیوانی لذت طلبی آتشی اینچنین در دامنت بیفروخت  آزادانه بر تو بخندد و لاله ی بی گناه تو در دنیای دیگر رد دندان بر لب داشته باشد . مبادا لاله در بهشت زیر پایش فریاد میزند: مادر او قاتلم نبود پس در این دنیایی که مردان بر زنان می تازند توکه مادری  او را ببخش، و ما صدایش را نمی شنویم   ولی  توآنقدربزرگی که خداوند تو را مادر نامید ، و به این خاطر است که  تو را به حس مادرانه ات و بزرگی روح لاله گون لاله ات  قسم میدهیم   که اگر حتی گناه کار باشد از گناهش در گذری و مادران این مرز وبوم با این عمل تو به بهشت زیر پایشان بنازند .   باشد که ما امضاکنندگان این چند خط در پیمانی به محکمی بخشش مادرانه ات  در جای خالی فرزندت بردگیت را بنماییم  .امیدآنکه  در صبحی دیگر جغدی نحس بر در خانه هایمان خبر مرگ انسانیت را فریاد نزند . وعطر خوش انسانیت از جانب تو هوای شهرمان را بیاراید .

بدانید و آگاه باشید : آلودگی هوا بهانه است می خواهند شهر را امنیتی و سوبسیدها را حذف کنند.



حکایت کنند که ما مردمانی  هستیم که اندر دوران رضا شاه کبیر(که  خدایش بسی  بیامرزاد ) برای
یشبرد  طرح ها ی مملکتی، چون ماشین دودی ، به قیمت چای یک شبه 2 قران افزوده گردید و در پی آن  ما مردمان به خیابانها ریخته و در و دیوار را با سوزن کج فهمی به هم دوختیم.  همچنین در زمان شیخ خندان اگر شیخ با لبخندی بس ملیح 20 تومان ناقابل به قیمت بنزین  بیفزود که  بتواند بودجه این مردم را تامین نماید به تحریک افرادی نا فهم باز چنین کردیم  . ولی در ازمنه هاله نور  در جهت ظهور امام زمان (روحی  له الفدا )قیمت بنزین از 80 تومان به 400 تومان رسید  و همان کج فهمان که در دو  اتفاق تاریخی فوق بانگ واسلاما سردادند در این مورد صم البکم خاموش شدندی،  چون، بهای  بنزین در جهت ظهور حضرتش بسی موثر  همی افتاد . از این روی  حضرتش  در هاله نور به  رئیس دولتمان  که زیباییهای صورتش  شهره هر دو عالمان و صحت تصمیماتشان بر احدی از خلق پوشیده مباد میگوید چرا یک شبه ؟و چرا  درصدی  افزایش ؟ بیا چند شبه و در صدها بر قیمتها بیفزای و حقا  او نیز چنین کرد و بهای بنزین را به  مرور  پنج  برابر همی  کرد و ما همی خر کیف شدیم زیرا   ما را حماری اندیشیده بود  چه زیبا  اندیشیده بود .   حالیه ایشان که از این کلک بر مردم ساده لوح ایران پیروزمند بیرون همی آمد در یک  تصمیم مبارک، نظر به حذف یارانه ها همی داد و برای پیروزی این تصمیم ، کلک قبلی را سوار همی بنمود. عده ای از بادمجان دور قابهای(روحتهن لی الفدا) او بیامدند و او  را همی گفتند مبادا مردم به سبب  کلک قبلی بر موضوع اگاه گردندی و ما را از عرش به فرش رساندندی0 پس  او در شوری دیگر که او بود و معاون برحقش مشایی و یک صندلی  خالی فیمابینشان  از جانب  خداوند تبارک وحی واصل گردید که :زیبا کلا ما  ! این مردم بیش از این خر ند  لذا به میدان شهر برو و فریاد بر آور : وامصیبتا این چه هوای نا پاکی است که مردم بیچاره من بر وجود خویش فرو بردندی !پس  چهار شنبه و پنج شنبه تعطیل  باشد مباداکه بر مردم من که  در سال گذشته همین موقع در خاک و خون همی غلطیدند ! امسال هوای ناپاک به ریه های خود فرو بردندی؟ .و  در این تعطیلی حکومت نظامی برقرار و  یارانه را را برداشته و به گزمه های فرمودندی که هر کس  در باب اعتراض به خیابان آمد از دم تیر گذرانندی .  و ما ...

۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

ابراز همدردی یار دبستانی به زبان شعر با محسن سازگارا به مناسبت درگذشت مادرش


در فراغ نگه  حامیت  ای هم آورد 
چون ارس میگریم
کاوه را  او  به من و تو آموخت
              دلش از تفرقه ی  ما بسوخت
او که در مهر و بزرگی نگاهش میگفت
تو  و من  بهر نجات ایران
دست در دست

به یک  نقطه نگاه اندازیم
تا  مبادا که زحاک زمان
بر من و تو بتواند که بلا اندازد
ما همه هم دردیم ،
ما همه هم سازیم
منتظر باش که باهمدیگر،
شر این دشمن ناکار زسر  کم  سازیم

۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

متن نامه استعفا شیطان به خدا ،به دلیل وجود دیگر شیاطین در رژیم جمهوریاسلامی

متن نامه  استعفا شیطان  به خدا بدین شرح است :

به نام شیاطین جدید درایران که از من شیطانی ترند .
خدایا در آغاز خلقت ،وقتی از من خواستی که به انسان سجده کنم از این کار سرباز زده و از دستورت سرپیچی کردم زیرا خود را از انسان برتر میدانستم ولی وقتی در ایران به امور جاریه مشغول بودم چیزهایی دیده ام و به این نتیجه رسیده ام که نه ،آنها  به مراتب از من شیطانی ترند .

روزی برای ایجاد تفرقه به صف سیاسیون و اپوزسیون ایستادم و شروع به نجوا در گوش آنها کردم در ادامه متوجه شدم که  آنها شکست حاصل از تفرقه را نیز بارها تجربه کرده اند و باز هم تفرقه در بینشان بیداد میکند و دیگر نیازی به نجوای من نیست .

در زمینه اخلاقیات و مسائل جنسی که وارد شدم آنها به من هم که شیطانم ،پیشنهاد بیشرمانه می دادند لذا جان خود را برداشته به صحنه های دیگر گریختم . ولی متاسفانه موفق نشدم .
در صحنه های انسانی آن هنگام که برای صحنه سنگسارزنی ،من  برای تجمع در آن صحنه  خود را برای نجوا در گوش انسانها آماده میکردم، ناگهان دیدم که آنها سنگهایشان راهم  به سمت همنوع خود پرتاب واز صحنه بر میگرشتند و من فقط به توصیفهایشان  از نحوه پرتاب سنگ و چگونگی برخورد سنگ به بدن آن مفلوک رسیدم .
 خدایا اساسا در ایران نیازی به من وجود ندارد زیرا من به گوش خود شنیدم که قبل از آنکه من در گوش رئیس جمهورشان (که ریاستش حاصل تلاش بی وقفه من و چند همکار دیگر بود ) نجوا کنم او دروغهای شیطانیش را به مردم تحویل داده بود و من که شیطانم به صحنه هورا کشیدن مردم در پایان سخنرانی رسیدم .
من در ایران به چشم خویش دیدم  که انسانی با اتوموبیل  از روی هم نوع خویش گذشت و من که شیطانم به دنده عقب آمدن ماشین برای عبور مجدد از روی آن بیچاره رسیدم و خدایا اعتراف میکنم که از این صحنه منهم دلم شکست .
من در ایران  دیدم که دختری به نام ندا توسط یکی از همکاران جدید از کمپانی به نام بسیج به ضرب گلوله ای در خون خود غلطید
و من مبهوت نگاهش میکردم  و سران حکومت قاتلش را گرامی داشتند . 
خداوندا من در ایران برای اولین بار دیدم که مادری به دنبال جنازه فرزندش به نام سهراب اعرابی میگشت و حکومتیان شیطان گونه او را سرمی دواندند و جنازه فرزندش را  هم به او تحویل نمیدادند در حالی که من که شیطانم با جنازه  کاری ندارم .
خدایا این قسمت را محرمانه فقط خودت بخوان حتی ملائک منشی هم این را نخوانند زیرا من مامورانی در ایران دیدم که ممکن است در ملائک تو هم نفوذ کرده باشند من در ایران شیطانی هایی  دیدم که جرات باز گو کردن برای تو را هم ندارم زیرا ممکن است جرم ارتداد بدهند و من را  اعدام کنند.
لذا اینجانب ضمن برائت از تمام جرمهای فوق نه تنها به آنهاکه از من شیطانی ترند  سجده مینمایم  بلکه استعفای خود را به حضرت حق تقدیم میکنم باشد که بدانی من در برابر آنها بسی شرف دارم .

۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

دکتر خزعلی! مبادا شکنجه گران از قلم تو ، برای تطهیر خویش از گناهانی به بزرگی زشتی کردارشان ، استفاده کنند.

همرزم گرامی دکتر خزعلی : در تارنمایت میخواندم که گفته بودی شکنجه گران  ،زشتی سیرتشان را در صورت نشان ندادند  و چون بسیار دوستت داشتم برایت این چند سطر را نوشتم . از تمام وجود اطمینان دارم که این  چند خط را از یک هم فکر خواهی پذیرفت . .
یار مبارزم شاید  من هم  کسی باشم  که از سختی فرساینده گرفتن قلم از دست قلم به دستان آگاه است و همانطور که برایم نوشته بودی  ما باید زکات قلم را بدهیم ولی بسیار مواضب باش که مزدوران حکومت اگر نتوانند قلم ما را به مزدهای گرانبها خریداری کنند می کوشند خود را آنقدر حقیر نشان دهند که قلم به دستان زکات قلم رابر آنها واجب بدانند و برایشان قلمی بر کاغذ برند آنگاه  خود را مظلوم و آنان را که در سیاه چالهایشان حیوان گونه شکنجه و تجاوز میکنند  را دروغگو معرفی نمایند ..
میادا آنها چون آگاهند که قلم تو رسوایشان خواهد کرد از قلم تو برای رسوایی شیخ شجاع استفاده کنند تا  بگوییند تجاوز به بی گناهان کذب بوده است .
مبادا آنها با قلم تو فریاد بزنند که  آنهایی راکه  سر در فاضلاب فرو کردیم شیادند و ما از این کار مبراییم .  .
مبادا قلمت را در جهت نادرست بودن مشقتی که بر نوری زاد گذشت  بر صفحه برند .  .
و در نهایت با پوزخندی بوزیینه وار  دکتر خزعلی مبارز ما را نیز از خودشان جلوه دهند  تا در صف قلمهای به هم پیوسته مان خدشه ای وارد کنند .
هم غصه ، مبادا با قلم تو بر قصه مصیبت یاران در بندمان  خط بطلان بکشند
زیرا چون روز روشن است  که آنچه با تو کردند با نوری زاد ها،امین زاده ها،و سحرخیزها نکردند، تا تو بنویسی ..
ما پیروزیم چون قلم هایما ن حقیقت را نجوا میکنند .

                                                                                                                     پرهای آبی صداقت تو را با تمام وجود میبینم          

                                                                                                                                              یار دبستانی تو 

پاسخ دکتر خزعلی :  با سلام؛ ما باید نشان دهیم که صادقیم و بر دشمن هم دروغ نمی بندیم، آنگاه قصه کهریزک که من با صدای بلند فریاد کردم تاثیر دارد، من همه چیز را خواهم نوشت، خوب و بد، زشت و زیبا، من از دردهای انفرادی خواهم نوشت، من از جنایات نیز می نویسم 

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

فروهرها آسوده آرمیده اند و به جوینده گان تفکراتشان میبالند و قاتلان در عذابی به عظمت زشتی عملشان گرفتارند


امروز در سالروز شهادت دو تن از رهروان راه آزادی هستیم . وقتی که چگونگی کشته شدنشان را به یاد می آورم بدنم میلرزد، دلم میگیرد و از شدت خشونتی که  بر کالبد این دو آزادی خواه فرو نشست گاها می ترسم . مگر میشود انسان (که نه) حتی (شبیه انسان ) باشی و اینگونه رفتار کنی . مگر میشود بر بدن یک زن که سنی بر او گذشته است ضربات چاقو آنهم با این تعداد فرو نشاند . گاهی وقتی فیلم قاتلان حرفه ای را هم بیاد می آورم میبنم قاتلانی که به خاطر پول هم حیوان گونه انسان میکشند برای مشتریانشان یک شرط میگذارند و آن این است که مقتول زن و کودک نباشد   . حال چگونه میتواند کسی بر پیکر یک پیرزن که هم مادر است و هم همسر فقط به خاطر مشتی پول کثیف که حکومت به مامورانش میدهد بیش از 20 ضربه چاقو وارد آورد . آیا ماموران به قول خودشان امنیتی که یک پیرمرد و یک پیر زن را با کارد سلاخی میکنند .با خود اندیشیده اند که تفکر، جاری است و آن  را نمیتوان متوقف کرد حتی با کشتن. حال کجایید که ببنید که  تفکرات آزادی خواهانه فروهر ها با چه سرعتی در بین جنبش سبز جوانا ن ایرانی جاریست.  راستی این ماموران در پاسخ به فرزندان خود در این مورد چه خواهند گفت  . آیا قاتلان فروهر ها میدانند این پروانه و داریوش فرهر هستند که آسوده آرمیده اند و به من و جوانان مبارز ی که جوینده تفکراتشان هستیم  می بالند و این وجدان قاتلان است که در عذابی به عظمت زشتی عملشان میسوزد . البته اگر وجدانی باشد .                                                                                                                                                        

۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

مبارز راه آزادی که با کلاه ادمینی دست به تهدید میزند اگر در شهرداری محله ای استخدام شود چه به روزگار آن محل خواهد آورد.

اولین بار با مسنجر بیلوکس در سایت  دکتر خزعلی آشنا شدم .آنرا نصب و رومهای سیاسی سری زدم . از بین رومهای سیاسی چندین روم را پسندیدم .اول روم ما هسیتم  . روم نهاد مردمی و روم مبارزان راه آزادی سه رومی بودند که در هر سه به بحثهای سیاسی گوش میکردم . بستگی داشت کدام روم باز باشد و خود را عضو هر سه روم میدانستم چون معتقدم تمام عقاید باید با هم متفق شوند و وقتی به آزادی رسیدیم حال صندوقهای رای تعیین کننده باشند پس تا اینجا هر سه روم با سه عقیده وقتی به تغییر حکومت اسلامی میاندیشیدند با من در یک جهت قرار داشتند . در دو روم ما هسیتیم و نهاد مردمی بدون اینکه بدانم و ابایی داشته باشم اظهار میداشتم که من به ان دو روم دیگر هم میروم و به سخنانشان گوش میدهم و ادمینهای این دو روم هرگز در مورد حضور من در دو روم دیگرحتی  ادعای نارضایتی نیز نکردند . یک روز در یک ساعت هم روم نهاد مردمی میهمان داشت  و هم روم مبارزان ومن هم با پالتاک در یک روم و با بیلوکس در روم دیگر بودم  بعد از اتمام جلسه ادمین روم مبارزان در صحبتی به من میگفت دیدی که تعداد ما بیشتر بود و رویشان را کم کردیم و من به سادگی از او پرسیدم که مگر ما یک هدف نداریم و نباید متحد باشیم . از پاسخش متوجه شدم که خود  و رومش را تافته جدا بافته ای میداند .لذا گفتم چرا من حلقه اتحاد بین دو روم نباشم .لذا در مورد شعر فرزند دکتر خزعلی که بیشتر موضوع روم مبارزان بود دستی به قلم بردم وشعری نوشته و بعنوان عضوی از نهاد مردمی انرا روی بالاترین گذاشتم .تا حلقه اتحاد بین دو روم شود .ابتدا ادمین روم نهاد مردمی پیغام داد و از نوشته من تشکر نمود .هنوز تشکر تمام نشده بود که ادمین روم مبارزان راه آزادیfarzin politation چنین پیغام داد.(( آیا روم نهاد مردمی با کمبود مشروعیت مواجه شده است که خودش را به دکتر خزعلی میچسباند. به ادمینهای رومت بگوی که چه میکنیم و چه میکنیم , وخجالت نمیکشید و تهدید پشت تهدید) . آر ی دوستان تفاوت را در عمل به دمکراسی در ادمین دو روم مقایسه نمایید . و بلافاصله در زیر لینک بالاترین خزعولاتی نوشت و به دنبال دیگر دوستانش گشت و پیغام داد که به این لینک منفی دهند ولی چون کسی را پیدا نکرد دوباره خودش به تنهایی برگشت و خزعولی دیگر در زیر لینک بالاترین که لیاقت خودش را داشت .
آری دوستان واقعیت این است  که او آنقدر کوچک بود که دکتر خزعلی را برای خود اعتباری میدانست که حاضر نبود با کس دیگری قسمتش کند در حالی که برای نهاد مردمی دکتر خزعلی نیز مبارزی بود چون دیگر مبارزان که در بند هستند و نهاد مردمی نیز بارها در رومش به دفاع از او پرداخته بود .البته نه به سبک اشکهای تمساح فرزین خان و ضبط کردن گریه هایش برای پخش دوباره برای خود دکتر خزعلی به جهت پاچه خواری و به قول خودش کسب اعتبار .

آری او انقدر کوچک بود که در پیله خود خزیده بود وفکر میکرد دنیا به اندازه پیله اوست واوست که با مبارزه میتواند به تنهایی با پیله های تنیده شده بر تن ،آزادی را به ارمغان آورد در حالی که نهاد مردمیبه اتحاد تمامی مخالفان فکر میکرد .

او آنقدر کوچک بود که وسط صحبتهایش روم بیلوکس را ناگهان میبست که به قول خودش به رو کم کنی با کاربران پلتاک بپردازد ولی در پایان به قول خودش رو کم کنیش ساندیس خوری آنچنان تهدیدش کرد و به او کقت فلانت میکنم که فرزین خان  رفت و با قلدر رومش برگشت که از او دفاع کند و خودش از ترس تنها به تکسی با دست لرزان اکتفا نمود.

اری او آنقدر حقیر بود که فکر میکرد یک آی دی که به روم دیگر پیوسته را می تواند با تهدید و رعب و وحشت  و قلدر بازی از تصمیمش منصرف نماید .در حالی که نهاد مردمی هرگز به حضور من در دیگر رومها و حتی تبلیغ رومهای دیگر اعتراضی نکرد. زیرا برای من آزادی را آرزو داشت . نه یوغ بندگی فرزین خان .
 حال سوال من این است مبارز راه آزادی که با کلاه ادمینی دست به تهدید میزند اگر در شهرداری محله ای استخدام شود چه به روزگار آن محل خواهد آورد.

در نهایت به ایشان می گویم فرزین خان .در جمهوری اسلامی تهدید ما را آبدیده کرده است سلاح دیگری را جستجو کن .

                                                       با احترام به دیگر ادمینها و اعضای روم مبارزان  راه آزادی



ابراز همدردی یک عضو نهاد مردمی با دختر دکتر خزعلی به زبان شعر

دیروز در سایت دکتر خزعلی شعری  از دختر دکتر خزعلی خواندم که گله کرده بود که وقتی پدرش گرفتار زندان جمهوری اسلامی گردید هیچ عکس العملی از هیچکس و هیچ گروهی انجام نشده است . بنده نیز به زبان شعر شرح حال اعضای گروه نهاد مردمی (http://www.thenewiran.com ) را در هنگام دستگیری دکتر خزعلی را وصف نمودم .
شعر زهرا خزعلی :

پدرم وقتی مرد، پاسبان ها همه شاعر بودند(سهراب سپهری)

خوش به حالت سهراب
پدرت وقتی مرد
پاسبان ها،
همه شاعر بودند!
پدرم وقتی رفت
شاعرها ،
همه ساکت بودند
نه صدایی
نه ندایی
نه نوایی!
هیچ کس حرف نزد
من و خواهر
تنها
مویه می کردیم و
جز برادر
هیچ کس یار نبود
پشت و پناه همگی
مادر بود
پدرم تنها رفت
گر چه او دربند است
شیر ، شیر است
گر چه در بند بود

شعر من در پاسخ به شعر زهرا خزعلی 

خواهر من زهرا
توکه همنام جگر گوشه احمد هستی
پدرت وقتی رفت
دل من از غم هجران بگرفت
چشم من را همه چون ابر بهاران دیدند
و نگاهم همه یک کوه پر از آتش شد
و به همراه غمت چون یک مشت
گره از بهر دهان و سر هر ناکس شد
خواهر من زهرا
پدرت وقتی رفت چشم ما تا ته انصاف گریست
و نهادی که  سراسر نفراتش همه از مردم بود
جملگی  یکسره در ماتم شد  
خواهر من زهرا
ما همه پیروزیم
چونکه حتما همه ی حق و صداقت  با ماست .

تقدیم به زهرای عزیز امیدوارم این شعر تسلی خاطررنج دیده ات  باشد

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

آیا کمک کننده به مجروح حادثه سعادت آباد به سرنوشت آرش حجازی دچار نمیشد ؟

در ایران قوانینی وجود دارند که دقیقا بر ضد بشریت است . گاها فکر میکنم این قانون می تواند فقط توسط نازی ها در 60 سال پیش وضع شده باشد . برای نمونه به تعدادی از آنها در این متن اشاره میکنم .
اگر در خیابان مجروح ناشی از تصادف که ضارب وی فرار کرده است به شما التماس کند و شما از روی غیرت انسانی او را به بیمارستان برسانید حتما بدانید که علی الرغم تبلیغ در سیما شما بعنوان ضارب تلقی و بازداشت خواهید شد مگر اینکه فرد مجروح فوت نکند و رضایت بدهد تا شما از ضن اتهام خارج گردید . لذا این قانون  عبارت دیگری هم دارد و ان این است : از کنار مجروحین تصادفات خیابانی سنگ دلانه عبور کنید و بر احساسات انسانی خود پای بگذارید وگرنه زندان در انتظارتان  است.
همچنین در خرداد ماه سال 88 وقتی دکتر حجازی به کمک مجروحی به نام ندا شتافت تا او را از مرگ برهاند او به قتل ندا متهم گردید و نهایتا از کشور فراری گردید و آواره غربت شد . لذا این هم عبارت دیگری داشت اگر فردی در میدان سعادت آباد التماس کنان از شما کمک خواست دوربین به دست بگیرید و از صحنه فیلبرداری کنید وگرنه چون دکتر حجازی آواره غربت خواهید شد. در نهایت دوست دارم اگر دکتر حجازی این متن را بخواند برای خوانندگان این متن نظرشرا بگذارد. و بگوید که اگر چه آواره غربت است ولی وجدان راحتی دارد چون به یک هموطن کمک کرده است حال یاوه گویان هرچه میخواهند بگویند .

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

توصیه به مدیران بالاترین : اجازه دهید دین خودش از خود دفاع و به ذهن پرسش گرانش پاسخ دهد نه با تیغ حذف شما .

هرگاه که  پای دین وسط می آید نیروهای خارجی به میدان می آیند و خط قرمز ها را برای دین تعریف و برای عبور از آن خط قرمز مجازات تعیین ودر این لحظه است که  دیکتاتوری متولد میگیرد .شاید این یکی از دلایل اینکه هرجا که دین پا می گذارد دیکتاتوری را به همراه میبرد همین است . ولی توصیه من به مدیران بالاترین این است اگر شما هم معتقدید که دین و مذهب حق است اجازه دهید دین خودش از خود دفاع کند و  به ذهن پرسشگرانش پاسخ دهد نه با تیغ حذف مدیران بالاترین  . اگر بتواند به ذهن کاربران پاسخ دهد که به پیروان خود افزوده است و اگر نتوانست که نا حق است و باید حذف گردد. اگر در گذشته امثال شما اجازه نقد دین را داده بودند نسل ما هرگز دچار این حکومت دینی نبود.